نویسنده و محقق: اشکان ارشادی از کرمانشاه ملقب به اشخانی
شرف خان کرد بدلیسی (۹۴۵ قمری- درگذشت: ۱۵۹۹/۱۶۰۳ میلادی)نویسندۀ شرفنامه است که این کتاب در مورد کردان است.وی مدتی در خدمت سلطان عثمانی بود و به خاطر دفاع از مذهب حَقۀ سُنی حَنَفی حتی دست سلطان را بوسید. ولی بعد به ایران آمد و از در تضرع خواهی با شاهنشاه ایران دوستی نمود و فرمانداری نقاطی از ایران را گرفت از جمله تنکابن که برای مدت زیادی شرفخان فرماندارش بود. شرفخان برای شناخت کردها کتابی به نام شرفنامه نوشت و آن را تقدیم شاهنشاه صفوی کرد. وی به دو زبان فارسی و عربی این کتاب را نوشته است ولی اصل و بیشتر مطالبش فارسی دری است. فارسی زیبا و مسجعی نگاشته است! به این جملۀ آهنگین و سجع دار از کتابش توجه کنید! که در مورد فرهاد کوه کن که از کردهای کَلهُر بوده است چنین نوشته:
نهنگ دریای محنت! و پلنگ کوهسار مشقت!
کاملاً وزن عروضی دارد و محنت با مشقت به گونه ای قافیه گشته که در نهایت جمله ای مسجع نوشته است!
شرفخان هنگامیکه شاه اسماعیل دوم را کشتند به دربار آمد و زبان به اعتراض گشود! ولی با ضربه و جواب سختی از طرف قزلباشان مجبور به ترک کشور نیز گشت. وی در کتاب دومش نوشت: چون رفض نمی گفت همه ضدش بودند.
توجه: بدلیس یا بَتلیس ناحیه ای کردنشین در ترکیه امروزی است.
شرف خان حدود و وسعت کردستان را چنین آورده است و در کتابش ثبت و ضبط کرده است:
و ابتدای ولایت کردستان از کنار دریای هرمز است که بر ساحل دریای هند واقع شده و از آنجا به خط مستقیم کشیده می آیدتا به ولایت مَلاطیه(در ولایت خربوط در کردستان شمالی و مرعش در شمال حلب و جنوب آناتولی) منتهی می گردد و در جانب شمالی این خط ولایت فارس و و عراق عجم و آذربایجان و ارمن صغری و ارمن کبری است و از طرف جنوبی او عراق عرب و موصل و دیاربکر افتاده. ص ۳۴ و ۳۵.
لب التواریخ نام کتابی است در زمینۀ جغرافیای سیاسی و تاریخ سیاسی و نظامی ایران در تمام ادوار و اعصار مختلف یعنی از دوران باستان تا حدودی نیز مطالبی در مورد ایران و سلسلۀ صفویه است. نویسنده و مؤلف این کتاب یحیی بن عبداللطیف قزوینی است. مؤلف چون از نزدیکان و همراهان شاه اسماعیل صفوی بوده است! نوشته ها و ذکر وقایعش احتمالاً دقیق و معتبر است. البته باید تاریخ تضاد و نزاع بین تشیع و تسنن را نادیده گرفت چون هر نویسنده ای طرف مذهب خودش را گرفته! و دیگر بی طرفانه به ثبت و ضبط وقایع و یا احوال اشخاص نخواهد پرداخت. نویسندگان شیعی تقریباً رسم تندروهای سُنی حَنَفی را از سلجوقیان تا تشکیل سلسلۀ صفوی در نوشتن پیشه کردند. مثلاً نویسنده ای شیعی فقط به خاطر کینه های مذهبی در کتابش به عمر خیام(شاعر بزرگ و خوش گفتار و واقعگو که ریاضی دان و منجم و مدرس تعالیم دینی بود!) تاخته و تا توانسته از خیام چهره ای زشت ساخته است. قزوینی مورخ دورۀ صفویه در کتابش هم طوایف چهارگانۀ کرد را نام می برد و هم حدود و ثُغور سرزمین کردستانرا مشخص و واضح در کتابش یعنی لب التواریخ نوشته است. وی در مورد وسعت و حدود کردستان چنین نوشته است:
ولایت کردستان مملکتی است عریض و وسیع و ولایتی است طویل با جبال رفیع که ابتدای آن از طرف دریای هرمز است تا ولایت مرعش و موصل و دیاربکر و لرستان و بعضی از عراقین عرب و عجم که انتهای آن به مملکت فارس می رسد.صفحۀ ۳.
توضیح: جِبال یعنی کوه ها و مفرد آن می شود جِبَل که عربی است. رفیع یعنی بلند رفیع هم خانواده و هم معنای ارتفاع و مرتفع است. عراقین یعنی دو عراق!!! یکی عراق عَجَم و دیگری عراق عرب.
منابع:
شرفنامه نوشتۀ شرفخان کرد بتلیسی
لب التواریخ نوشتۀ یحیی بن عبداللطیف قزوینی
توجه: این مقاله به نوشته و تحقیق و تایپ من در ویکی پدیای فارسی به آدرس زیر موجود است!!!